مرکز مطالعات ايران و بالکان
کمک به مرکز
SMS System Login


News
فراخوان عضویت

مرکز مطالعات ایران، بالکان و اروپای مرکزی از علاقه مندان و پژوهشگران در سراسر جهان دعوت به عضویت می نماید.

نخستین نشست مدیران ایرانشناسی در بالکان و اروپای مرکزی
نخستین نشست مدیران ایرانشناسی در بالکان و اروپای مرکزی

برای نخستین بار مدیران دپارتمان های ایرانشناسی در منطقه بالکان و اروپای مرکزی به دعوت مرکز در دانشگاه صوفیه گرد هم آمدند.


Ready SMS
عبارت جستجو:
چون در امضاي كاري دو دل باشي آن طرف اختيار كن كه بي آزارتر باشد. [سعدي]
در ميان دو كس دشمني ميفكن؛ كه ايشان چون صلح كنند تو در ميانه شرمسار باشي. [سعدي]
خشم بيش از حد وحشت آرد و لطف بي وقت هيبت ببرد. [سعدي]
مردي نه اين است كه حمله آورد بلكه مردي آن است كه در وقت خشم خود را بر جاي بدارد و پاي از حد انصاف بيرون ننهد. [سعدي]
به گرسنگي مردن بهتر كه نان فرو مايگان خوردن. [سعدي]
دشمن چون از همه حيلتي فرو ماند سلسله دوستي بجنباند. پس آنگه به دوستي كارها كند كه هيچ دشمني نتواند. [سعدي]
هركس خود را نصيحت نكند به نصيحت ديگران محتاج است. [سعدي]
نخست خواهند پرسيد هنرت چيست و نگويند پدرت كيست. [سعدي]
هر كه در حال توانايي نيكويي نكند در حال ناتواني سختي ببيند. [سعدي]
هر كه با داناتر از خود بحث كند تا بدانند كه داناست بدانند كه نادان است. [سعدي]
مردمان را عيب نهاني آشكار مكن كه ايشان را رسوا كني و خود را بي اعتماد. [سعدي]
مردن به علت به كه زندگاني به ذلت. [سعدي]
نه چندان درشتي كن كه از تو سير شوند و نه چندان نرمي كه بر تو دلير گردند. [سعدي]
به اندازه ي بود بايد نمود. [سعدي]
هركه با بدان ننشيند اگر طبيعت ايشان را هم نگيرد به طريقت ايشان متهم گردد. [سعدي]
گريه مي كردم كه كفش ندارم مردي را ديدم كه پا نداشت. [سعدي]
انديشه كردن كه چه گويم به از پشيماني خوردن كه چرا گفتم. [سعدي]
هر كس را كه زَر در ترازوست زور در بازوست. [سعدي]
گداي نيك فرجام به از پادشاه بدفرجام. [سعدي]
نه چندان نرمي كن كه بر تو دلير شوند و نه چندان درشتي كه از تو سير گردند. [سعدي]
بي هنران هنرمندان را نتوانند كه ببينند همچون سگان بازاري كه چون سگ شكاري ببينند مشغله برآرند. [سعدي]
رازي را كه نهان خواهي با كس در ميان منه. [سعدي]
مال از بهر آسايش عمر است نه عمر از بهر گرد آوردن مال. [سعدي]
دنيا نيرزد به آنكه پريشان كني دلي. [سعدي]
عقل در دست نفس چنان گرفتار است كه مرد در دست زنِ گريز پاي. [سعدي]
Back   1  -  2   Next
تمامی حقوق متعلق به مرکز مطالعات ایران، بالکان و اروپای مرکزی می باشد. طراحی توسط پورتال ایمن