مرکز مطالعات ايران و بالکان
کمک به مرکز
Date History

مرگ "يوان چه‏كاي" سياست‏مدار و امپراتور سابق چين (1916م)


يوان چه‏كاي، سياست‏مدار و امپراتور چين، در اواسط قرن نوزدهم در چين به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات خود وارد دربار امپراتوري چين شد و طي سال‏هاي بعد مدارج ترقي را طي نمود تا اينكه در جريان انقلاب چين به عنوان نماينده امپراتور و رئيس دولت وقت برگزيده شد. يوان چه كاي كه از طرف دربار مامور مذاكره با انقلابيون جمهوري خواه به رهبري سون يات سن بود، نتوانست نظر آنان را در انقراض امپراتوري چين و تأسيس جمهوري برگرداند. بنابراين به پيشنهاد او، درباريان چاره‏اي جز تسليم و رضا نيافتند و در 12 فوريه 1912م، دوران حكومت 267 ساله خاندان منچو، با اعلام رژيم جمهوري به پايان رسيد. اما سون يات سن براي اداره امور كشور پهناوري كه از يوان چه كاي و خاندان منچو تحويل گرفته بود تجربه و نيروي كارآمد كافي نداشت. ناتواني سون يات سن در اداره امور و مشكلاتي كه بيشتر ناشي از كارشكني و عدم همكاري عوامل حكومت پيشين بود به تدريج از اعتبار و جذبه مردي كه پدر انقلاب چين لقب گرفته بود كاست و ميدان را براي عوام فريبي يوان چه كاي باز گذاشت. يوان چه كاي كه مردي مكار و زيرك بود از روزي كه خاندان سلطنتي منچو را به تسليم در برابر انقلابيون راضي كرد و موجبات انتقال مسالمت‏آميز قدرت را فراهم ساخت، در فكر حكومت بود. وي حتي خانواده امپراتور را هم قانع كرده بود كه جمهوريْ يك مرحله گذرا است و بامشكلاتي كه سون يات سن و يارانش در پيش خواهند داشت، زمينه براي استقرار مجدد حكومت سلطنتي فراهم خواهد شد. اين پيش‏بيني درباره مشكلاتْ درست از آب درآمد ولي يوان چه كاي كه خود در ايجاد مشكلات دست داشت به جاي آنكه زمينه را براي بازگشت خاندان منچو فراهم كند، موجبات حكومت خود را فراهم آورد. به موازات تضعيف موقعيت سون يات سن و افزايش نارضايتي مردم، يوان چه كاي كه خود را مردي مصلح و توانا معرفي كرده بود به تدريج مورد توجه مردم قرار گرفت و با نامزد كردن خود براي رياست جمهوري، در روز هفتم اكتبر 1913م در انتخابات رياست جمهوري بر سون يات سن فائق آمد. اما يوان چه كاي فقط به عنوان رياست جمهوري و اختيارات محدود آن قانع نبود و او كه تجملات دربار را ديده بود، آرزوي بازگشت آن دوران را در سر مي‏پروراند. اما براي خود، نه براي خاندان منچو. يوان چه كاي براي تحقق بخشيدن به اين هدف، در ابتدا قدرت‏هاي خارجي را با خود همراه كرد و با تفرقه‏افكني در ميان طرفداران سون يات سن، به تقويت نيروهاي مسلح چين پرداخت. در اين ميان با بروز نشانه‏هاي ديكتاتوري يوان چه كاي، طرفداران سون يات سن در قالب حزب كومين تانْگْ با حكومت وي به مخالفت برخاستند و از اين زمان، درگيري‏هاي داخلي آغاز شد. در همين هنگام، با آغاز جنگ جهاني اول و حمله ژاپن به چين، نيروهاي چين از ژاپن شكست خورده و به موجب قرارداد صلح بين دو طرف، ژاپن اجازه هرگونه مداخله در چين را به دست آورد. اين امر خشم مردم چين را نسبت به يوان چه كاي فزوني بخشيد و توجه آنان را بار ديگر به سون يات سن منعطف نمود. يوان چه كاي در چنين وضع نامساعدي، دست به كار احمقانه‏اي زد و در اواخر سال 1915م خود را امپراتور چين خواند. ولي اين كار ديوانه‏وار كه يوان چه كاي براي فرو نشاندن خشم مردم يا دهن‏كجي به حكومت انقلابي و يا براي تحقق بخشيدن به آرزويى كه ديگر فرصتي براي دست يافتن به آن نداشت، به آن دست زده بود، نتيجه‏اي جز طغيان و خشم عمومي به بار نياورد و موقعيت او را به شدت متزلزل ساخت. اما اين امپراتوري چندان دوامي نياورد و يوان چه كاي چند ماه بعد در ششم ژوئن 1916م به طور ناگهاني درگذشت. پس از يوان چه كاي، در حالي كه اوضاع بسيار دگرگون بود، سون يات سن بار ديگر بر مسند قدرت تكيه زد.

تمامی حقوق متعلق به مرکز مطالعات ایران، بالکان و اروپای مرکزی می باشد. طراحی توسط پورتال ایمن