مرگ "جانز مونروئه" پنجمين رئيس جمهور امريكا (1831م)
جانْزْ مونروئه، پنجمين رئيسجمهور امريكا، در 27 آوريل 1759م در ايالت ويرجينياي امريكا به دنيا آمد. وي در جواني به صف استقلالطلبان امريكا پيوست و جزو قهرمانان استقلال آن كشور گرديد. مونروئه كار سياسي خود را از عضويت در پارلمانهاي ايالات شروع كرد و هنگامي كه به عضويت سناي امريكا درآمد به شدت طرفدار يك دولت مركزي قوي بود. او عضو حزب جمهوري خواهان دموكرات امريكا بود و در سالهاي اوليه قرن نوزدهم، سفارت امريكا در پاريس و لندن و همچنين وزارت امور خارجه امريكا را برعهده داشت. جانز مونروئه در نهايت در انتخابات سال 1816م به پيروزي دست يافت و به عنوان پنجمين رئيس جمهور ايالات متحده امريكا، در 57 سالگي وارد كاخ سفيد شد. با اين حال، شهرت اصلي مونروئه به دليل ارائه نظريه معروف وي موسوم به دكترين مونروئه است كه در دوم دسامبر 1823م در برابر نمايندگان كنگره امريكا عنوان نمود. به موجب اين دكترين، امريكا از استقلال كشورهاي نيمكره غربي پشتيباني ميكند و به كشورهاي اروپايى اجازه مداخله و تأسيس مستعمرات جديد در اين نيمكره نميدهد. هرچند دكترين مونروئه در ظاهر نداي دفاع از استقلال قاره امريكا را سر ميداد، اما در حقيقتْ تحميل قيموميت نامشروع امريكا بر كشورهاي امريكاي مركزي و جنوبي بود. همچنين تمام معاهدات و قراردادهايى نيز كه در سالهاي بعد ميان امريكا با اين دولتها يا ميان خود اين دولتها با يكديگر به امضا ميرسيد، الزاماً در جهت منافع امريكا و در راستاي دكترين مونروئه صورت ميگرفت. دكترين مونروئه اشاره صريحي به دولتهاي غربي دارد. اين تصريح به خاطر ترس از اتحادي بود كه ميان روسيه و دولتهاي انگليس، پروس، اتريش و سوئد براي به زانو درآوردن ناپلئون بُناپارت در اروپا به وجود آمده بود. امريكايىها رؤياي سلطه بر كل منطقه امريكاي مركزي و جنوبي را داشتند و در اين ميان، بيشتر از جانب نيروهاي روسيه ميهراسيدند كه در اقيانوس كبير و خليج آلاسكا حضور داشتند. نگراني ديگري كه باعث شد مونروئه دكترين معروف خود را اعلام كند، ترس از عواقب آشفته و هرج و مرج مكزيك، همسايه جنوبي امريكا بود كه ميتوانست به راحتي بهانه دخالت قواي اروپايى را فراهم آورَد. همه اين تحولات كه با موجي از بيثباتي سياسي در كشورهاي امريكاي مركزي توام بود، در همسايگي ايالات متحده به وقوع ميپيوست و طبيعي بود كه امريكايىها نسبت به اين رويدادها حساس باشند. به ويژه آنكه دولتمردان امريكا خواب تصرف قسمتهاي مهمي از نواحي شمال مكزيك را ميديدند و براي الحاقمنطقه حاصلخيز آن نقشه ميكشيدند. اين نقشه توسعهطلبانه و تجاوزگرانه در كنار هرج و مرج و نا امني داخلي مكزيك و چهار كشور ديگر امريكاي مركزي و بالاخره اتحاد روسيه و قواي اروپايى با يكديگر به طور طبيعي حساسيت زيادي را براي دولتمردان امريكايى ايجاد ميكرد. دكترين مونروئه تلاشي جديد براي دور نگاه داشتن قدرتها و سياستهاي مسلط آن روز از تحولات امريكاي لاتين از يك سو و مشروعيت بخشيدن به قيموميت كاخ سفيد بر كشورهاي اين منطقه از جانب ديگر بود. دكترين مونروئه كه امروزه پس از گذشت نزديك به دو قرنْ هنوز از اعتبار و قوت برخوردار است، در دورههاي بعدي زمامداران امريكا موجد حوادث متعدد و بيشماري بوده است. در دوران هشت ساله حكومت مونروئه، پنج منطقه ديگر به طُرق گوناگون به عنوان ايالات جديد بهخاك امريكا ضميمه شدند و به اين ترتيب جمع ايالات متحده امريكا در پايان حكومت وي به 24 ايالت رسيد. جانز مونروئه سرانجام شش سال پس از اتمام دوران حكومت خود، در چهارم ژوئيه 1831م در 72 سالگي درگذشت.